کد مطلب:28580 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:111

سیاست معاویه در پاسخ به امام علی












2371.تاریخ الطبری- در گزارش نامه امام علی علیه السلام به معاویه و ابو موسی-: فرستاده امیرمؤمنان به سوی معاویه، سبره جُهَنی بود. او نزد معاویه رفت؛ ولی معاویه، نه نامه ای می نوشت و نه پاسخی می داد و فرستاده را نمی پذیرفت و هر گاه فرستاده از او جواب می خواست، تنها این اشعار را می خواند:

مانند دژی استوار بمان یا دستم را

در جنگی خانمانسوز كه آتش برافروزد، بربند.

جنگی با همسایگان و فرزندانتان كه

كشتن فاجعه بار آنان، موی سر و گیجگاه را سپید كند.

جنگی كه زیر دستان و بالا دستان را خسته كند

و برای آن، جز ما سرپرستی و داوری یافت نشود.

هرگاه جُهَنی تقاضای نوشتن پاسخ نامه را می كرد، معاویه بیش از این اشعار، چیزی در پاسخش نمی گفت، تا آن كه ماه سوم كشتن عثمان، یعنی ماه صفر شد.معاویه، مردی از بنی عَبْس و یك نفر از بنی رَواحه به نام قبیصه را فرا خواند و طوماری مُهر زده به وی داد كه عنوانش چنین بود: از معاویه به علی. سپس [ به عَبْسی] گفت: هر گاه وارد مدینه شدی، پایین طومار را بگیر [ و آن را بلند كن] و به وی سفارش هایی كرد كه چه بگوید و فرستاده علی علیه السلام را نیز روانه ساخت.

هر دو بیرون آمدند و در آغاز ماه ربیع الأوّل، به مدینه رسیدند. وقتی وارد مدینه شدند، عبسی طومار را- چنان كه مأمور شده بود- بلند كرد و مردم، بیرون آمدند و بدان می نگریستند.سپس به خانه های خویش رفتند و دانستند كه معاویه، مخالف است.

مرد عبسی رفت تا بر علی علیه السلام وارد شد.طومار را به وی داد. وقتی [ علی علیه السلام ]مهرش را شكست، در درون آن نوشته ای ندید، به فرستاده [ معاویه] فرمود: «چه خبر؟».

گفت: در امانم؟

فرمود: «بلی.فرستادگان در امان اند و كشته نمی شوند».

گفت: قومی را پشت سر گذاشتم كه جز به انتقام، رضایت نمی دادند.

فرمود: «از چه كسی؟».

گفت: از خودت! من شصت هزار پیرمرد را پشت سر نهادم كه زیر پیراهن عثمان، گریه می كردند؛ پیراهنی كه برای آنان نصب شده بود و بر منبر دمشق، كشیده شده بود.

فرمود: «خون عثمان را از من می خواهند؟! مگر من مانند عثمان، ستمدیده [ و خون باخته] نیستم؟ بار خدایا! در پیشگاه تو از خون عثمان، برائت می جویم».[1].









    1. تاریخ الطبری: 443/4، الكامل فی التاریخ: 310/2.